بعد مارتبت ترتیباتى ان انت طلعت من حیاتى
وقتی داشتم به تمام کارهایم سر و سامان می دادم داشتی از زندگی ام بیرون می رفتی
اخترت ارجع معاک اهاتى اصلى محرمتشت
نایستادم و شکایاتم را به تو گفتم همه ی ماجرا این است
اه ما انا غاویة اتعب یاناس عیونى علشان الحب صدقونى
به همه ی دوستان خوبم و مردم میگویم که چشمانم برای دیدن تو خسته شده است
ما انا لو حبیت تابت عیونى یعنى ما اجرمتش
برای جبران اشتباهاتم که تو را می خواستم با چشمانم توبه می کنم
مش قولتلى اسکتى هتصرف...ادینى سکت
تو گفتی ساکت باشم و بقیه کارها با تو...بسیار خوب من ساکت شدم
علقتنى سیبتنى فى الهوا وکمان هتلت
رهایم کردی و من همچنان آنجا گرفتار هستم
شوف کام مرة غلط یاحبیبى...وانا فوت
ببین چقدر اشتباه کرده ای عزیزم...درحالی که من هنوز هم جلو می روم
حتى معادنا کان الساعة ستة ستة واهى ستة وتلت
ما با هم نیم ساعت هم نبوده ایم (اصطلاح)
طب عارف یا اسمک ایه خلاصة الموضوع
خلاصه ی موضوع این است که بدانی اسم تو را هم یادم رفته است
اول ما قول اوکى-اوکی!...لازم تقول مسموع
وقتی می گویم بسیار خوب،اوکی!... باید بگویی شنیدم
سیبتنى ومشیت سبع لیالى مسالتش یوم رحمت حالى
برای هفت شب رفتی و از من نپرسیدی، توجهی نشان ندادی
عندک مشکلتى حلهالى اسبوع و لاهمک
تو هم مشکل من را داری، بیا حلش کنیم، ماجرای این هفته را درک نمی کنی
قلبک غلطان وانا اللى اجیله
دل تو در اشتباه است و این من هستم که سراغش را می گیرم
والله برافو شد حیله
باز هم خدایی اش خوب است که هنوز قوی است
عارف لو جیت وهتحمیله ذنبک على جنبک!
می دانی اگر کنارم باشی باز هم اشتباهاتت همراهت است!